ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 144   آبان ماه 1396
 

 
 

 
 
   شماره 144   آبان ماه 1396


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
ابراز احساسات فرح به صهیونیستها

تحصيل فرح در آليانس جهانى اسرائيل
درباره تحصيل فرح در جلد اول مطالبى ذكر شد از جمله اين كه وى ابتدا در مدرسه ايتاليايى‏هاى تهران به نام خواهران كاتوليك ثبت‏نام كرد و پس از طى اين دوره، به مدرسه ژاندارك تهران رفت، كه اين مدرسه توسط راهبه‏هاى فرانسوى اداره مى‏شد. در كتاب «كارنامه فرهنگى فرنگى در ايران» در خصوص چگونگى و زمان شروع به كار مدارس فرانسوى زبان در ايران كه هر كدام شاخه‏اى بودند از «آليانس جهانى اسرائيل» چنين مى‏خوانيم:
«مدرسه‏هاى فرانسوى‏زبان از اواسط قرن 19 در ايران شروع به كار نمود. مدرسه نوين فرانسوى‏زبان خود شاخه‏اى بود از آليانس جهانى اسرائيلى كه در سال 1860 در جهت همدردى با يهوديان و به اصطلاح رسيدگى به گرفتارى‏هاى همكيشان در سراسر جهان برپا شد! مركز اين انجمن در پاريس بود و بنيانگذارش «آدولف. ك. ميو و چند تن از روشنفكران يهودى بودند.»
او مقطع متوسطه را در دبيرستان رازى به پايان رساند و پس از دريافت ديپلم به فرانسه رفت و در مدرسه معمارى پاريس ثبت‏نام كرد و پس از دو سال تحصيل با طرح موضوع ازدواجش با محمد رضا پهلوى، تحصيلاتش را نيمه‏تمام رها كرد.
ازدواج فرح، انتظار تولد وليعهد!؟
محمدرضا پهلوى، به طور رسمى سه بار ازدواج كرد. اولين بار با فوزيه، خواهر ملك فاروق پادشاه مصر نمود ازدواج كه حاصل ازدواج آنها دخترى به نام شهناز بود. دومين ازدواج شاه با ثريا اسفنديارى بود اما انتظار تولد وليعهد عملى نشد و در سال 1337 به دليل نازايى ثريا، دومين ازدواج به طلاق انجاميد.
سومين ازدواج محمدرضا پهلوى در سال 1338 انجام گرفت. دربار پهلوى و خود محمدرضا حدود دودهه منتظر تولد وليعهدى بودند كه جانشين پادشاهى پهلوى گردد. لذا اين ازدواج براى دربار مهم تلقى شد زيرا سن شاه حدود چهل سال بود ولى وليعهدى نداشت، از طرف ديگر براى فرح نيز اين ازدواج بااهميت بود زيرا براى او مسجل شده بود كه درباريان و شخص محمدرضا انتظار به دنيا آوردن وليعهد را از او داشتند، و با اين ذهنيت اين ازدواج براى فرح نيز حساس شده بود و با خود فكر مى‏كرد كه اگر فرزندى كه به دنيا مى‏آورد مثل اولين فرزند محمدرضا دختر باشد چه جوابى به درخواست‏هاى دربار و محمدرضا بايد بدهد و يا اگر همچون ازدواج دوم محمدرضا ـ با ثريا ـ او نيز نازا باشد چه كار بايد بكند، مجموعه اين مسائل باعث نگرانى محمدرضا، دربار و فرح شد. آشنايى محمدرضا با فرح ديبا و ارتباطات آنان از تابستان 1338 شروع و ازدواج آن دو در اواخر آبان صورت گرفت و خبر حاملگى كه در اواخر اسفند ماه 1338 اعلام شد بسيار حساس بود. در اين مدت اقدامات گوناگونى براى حاملگى فرح انجام گرفت و از جمله اين اقدامات دعوت از پزشكان خارجى بود. و در اين بين نقش پزشكان و متخصصان رژيم صهيونيستى براى بچه‏دار شدن فرح مؤثر بود. زيرا در آن دوران پزشكان اسرائيلى براى درمان پادشاهان وابسته و زنانشان از آن جمله فرح، اهميت ويژه‏اى داشتند. اين اهميت از آن جهت بود كه دربار ايران نمى‏توانست مشكل نازايى ملكه و زن شاه را رسما اعلام نمايد و يا به صورت علنى موضوع درمان را دنبال كند.
كمك پزشكان اسرائيلى براى تولد رضا پهلوى :
مجله بول چاپ اسرائيل خبرى را منتشر نمود مبنى بر اين كه فرح ديبا ملكه ايران وليعهد ايران را پس از معالجه طولانى در اسرائيل، بدنيا آورده است. در بهار سال 1959 از وزارت خارجه اسرائيل به پروفسور آشرمن تلفن شد كه هر لحظه در انتظار ديدار يكى از مهم‏ترين شخصيت‏ها باشد، و اين شخصيت مى‏خواهد توسط او معاينه شود. اين شخصيت بسيار مهم مورد نظر وزارت خارجه، فرح ديبا همسر سوم شاهنشاه ايران محمدرضا پهلوى بود. پزشك پير در زندگى خود شخصيت رازنگهدارى محسوب مى‏شد، و فرح ديبا مدتى در مطب شخصى او اقامت كرد و محرمانه معالجه گرديد. هيچ‏كس جز خود آشرمن و پرستاران از اين راز اطلاع نداشتند. حتى همسر و فرزندان پروفسور آشرمن نيز از اسرار او بى‏اطلاع بودند و تنها مى‏دانستند كه پدر خانواده چند بار به تهران مسافرت كرده و پس از يكى از اين بازديدها عكسى از شاهنشاه و ملكه موشح به امضاى آنها با خود همراه دارد در عكسى كه پس از تولد وليعهد منتشر شد پروفسور آشرمن در حالى كه صورت خود را پوشانيده است به اتفاق پرستاران در كنار كالسكه وليعهد ديده مى‏شود، ولى از او نامى برده نشده است. در مطبوعات ايران نيز چنين عكس‏هايى موجود مى‏باشد كه چند تن از پزشكان در كنار كالسكه نوزاد عكس گرفته‏اند كه صورت بعضى از آنان قابل شناسايى نمى‏باشد. اما آنچه مى‏تواند مؤيد اطلاعات فوق باشد اسناد به جاى مانده از ساواك است، يكى از اسناد گزارشى از يك محفل يهودى ـ صهيونيستى در تهران مى‏باشد، كه حكايت از سفر يكى از پزشكان اسرائيلى به ايران براى به دنيا آوردن رضا پهلوى مى‏نمايد: در قسمتى از اين سند مى‏خوانيم:
«بين محافل يهود گفته مى‏شود كه پرفسور زوندوك طبيب مخصوص امراض زنان و قابله بين‏المللى براى وضع حمل علياحضرت ملكه فرح بنا به دستور دربار به تهران خواهد آمد وى تاكنون دو بار به تهران آمده و در هر دو نوبت از دريافت وجه خوددارى نموده است.»
اگر چه اسامى دو پزشك اسرائيلى با هم متفاوت است اما احتمال اين كه چند پزشك در اين مورد با هم همكارى كرده باشند وجود دارد و يا اينكه نام يك فرد با پسوند و پيشوند بوده و هر بار يكى از نامها گفته شده باشد اين موضوع حكايت از علاقمندى و حساسيت رژيم صهيونيستى براى استمرار حكومت خاندان پهلوى در ايران داشت.
رژيم صهيونيستى و جشن تاجگذارى :
سنت تاريخ‏نگارى جديد ايران در دوران ميرزا حسين‏خان سپهسالار ريشه دارد و به طور جدى در دوران پس از مشروطه و به ويژه در دوران رضاشاه شكل مى‏گيرد. اينان با تحريف تاريخ ايران، شاهان باستان از جمله هخامنشى را بسيار تمركزگرا و شخص پادشاه را مستبد يا ديكتاتور مصلح معرفى مى‏كردند و اين پايه فكرى تاريخ‏نگارى در دوران پهلوى قرار گرفت، در حالى كه فرهنگ و تمدن ايرانى و سابقه آن به هزاره پنجم و حتى هزاره هشتم قبل از ميلاد برمى‏گشت و قبل از هخامنشيان، مادها، عيلاميان، كاسى‏ها ـ كوتى‏ها و غيره و غيره در ايران داراى تمدن بودند و آثار آن تا به حال موجود مى‏باشد، با اين تحريف جشن تاجگذارى در زمان رضاخان باب شد و در دوران محمدرضا پهلوى تكرار شد.
تاجگذارى محمدرضا و فرح پهلوى در سال 1346 براى پر كردن خلاء جانشينى رژيم پهلوى صورت گرفت. از طرف ديگر رژيم صهيونيستى چون حامى‏يى جز شاه ايران نداشت در بزرگداشت چنين مراسمى و بيشتر براى هدفى كه به آن اشاره شد، تبليغ زيادى نمود و سعى كرد با اين اقدام نظام شاهنشاهى در ايران مستحكم‏تر از گذشته به حياتش ادامه دهد و در اين صورت اتحاد و همبستگى دو رژيم ادامه يافته و رژيم صهيونيستى در سايه قدرت محمدرضا و با استفاده از منابع گوناگون ايران بتواند به امنيت ملى رژيم صهيونيستى كمك نمايد، به همين دليل مطبوعات اسرائيل درباره اين جشن‏ها قلمفرسايى‏هاى زيادى نمودند و سران رژيم صهيونيستى جشن گرفته و سخنرانى كردند و خوشحالى نمودند و هداياى گرانبهايى تهيه و تقديم شاه و فرح نمودند. ابوالفضل وكيلى ضمن مذاكراتى اظهار داشت: در بين روحانيون قم شايع است دولت اسرائيل دو پيكره از جمشيد جم و داريوش كبير به مناسبت جشن‏هاى تاج‏گذارى براى شاهنشاه فرستاده‏اند كه براى اين دو پيكره مبلغ چهار ميليون تومان ارزش تعيين شده و اين اقدام ثابت مى‏كند كه شاه و دولت ايران قلبا با اسرائيل هستند و پشتيبانى آنها از اعراب ظاهرى است، در خبرى ديگر مطبوعات اسرائيل از تقديم هديه‏اى از طرف يهوديان ايران گزارش مى‏دهند. عناصر يهودى ـ صهيونيستى داخل نيز فعالانه در تدارك جشن شركت نمودند و پيام دادند و جشن گرفتند و برنامه‏هاى گوناگونى در سراسر كشور اجرا كردند و هديه‏اى اختصاصى به فرح تقديم نمودند؛ سند جشن تاجگذارى در اين زمينه مى‏نويسد:
«تابلوى مشهورى براى هديه به شهبانوى عاليقدر و هنرشناس و هنرپرور ايران تهيه شده است. اين تابلو اثر "اوژن بودن" نقاش مشهور فرانسوى قرن گذشته است كه در سال 1875 كشيده شده است.»
روزنامه داوار رژيم صهيونيستى نيز از شركت گروه رقص حيفا در مراسم تاجگذارى و اجراى برنامه خبر مى‏دهد.
اسرائيلى‏ها در جشن هنر شيراز :
اسرائيلى‏ها كه خود را وقف حمايت و تعريف از رژيم و سياست‏هاى آن كرده بودند آنان را بر آن داشت تا در جشن هنر نيز شركت نمايند به تعريف و تمجيد از آن بپردازند و آن را نشانه‏اى از علاقه فرح به هنر بدانند سفير اسرائيل در اين زمينه مى‏نويسد:
«شهبانو فرح با برپايى جشنواره‏هاى هنرى كه هر دو سال يك بار انجام مى‏شد، هنرمندان و هنرشناسان كشور، به ويژه جوانان را برمى‏انگيخت به گسترش هنر ناشكفته ايرانى دست يازند تا زمينه‏اى براى جوشش و شگفتى‏هاى نيروهاى جوان گردد. ژرف‏نگرى در كاربرد و پيشينه سازها و آوازها، نگارگرى‏ها (نقاشى‏ها) و نمايش‏ها گوشه‏هايى از اين نگرش گسترده بود كه هر از گاهى هنرمندان يا كارشناسان اروپايى نيز با پاره‏اى همكارى‏ها فراخوانده مى‏شدند. در تكه‏اى از نمايشى كه در يكى از اين جشنواره‏ها به نمايش درآمده بود، هنرمندان نيمه‏برهنه پايكوبى مى‏كردند، با واكنش‏هاى خشمگينانه گروهى از كيشمداران روبرو شدند. در سومين جشنواره هنر شيراز، گروهى از هنرمندان گيلانى، آذرى، قوچانى، بختيارى به رهبرى ريناشارت رقص‏هاى زيباى بومى اين تكه‏ها از خاك ايران را نمايش دادند كه بازتاب گسترده آن به رسانه‏هاى گروهى كشور كشيد. ولى نگارندگان گزارش‏ها در شناسايى اين رهبر چيره‏دست كوتاهى كردند كه كوشيدم آن را از مليت اسرائيلى وى آگاه نمايم (رينا عروس موشه شارت نخستين وزير خارجه و نخست‏وزير پيشين اسرائيل بود.)
اسرائيل و جشن‏هاى 2500 شاهنشاهى :
يكى از رويدادهاى دوران محمدرضا پهلوى، برگزارى جشن‏هاى 2500 ساله بود. اين جشن كه به اصطلاح به مناسبت دو هزار و پانصدمين سال پادشاهى كوروش در تخت‏جمشيد برگزار شد، هزينه‏هاى هنگفت و پيامدهاى گوناگونى را دربرداشت و اين در حالى بود كه بسيارى از مردم در فقر و گرسنگى به سر مى‏بردند. در اين جشن، بيست پادشاه و امير عرب، پنج ملكه، 21 شاهزاده، شانزده رئيس جمهور، سه نخست‏وزير، چهار معاون رئيس جمهور، و دو وزير خارجه، از 69 كشور شركت كردند. مراسم جشن در نهايت گشاده‏دستى و اسراف انجام گرفت و هزينه آن بيش از دويست ميليون دلار برآورد شد. متأسفانه، زمانى كه ميليونها دلار صرف هزينه خريد و ارسال مشروب، گل و غذا از اروپا شد و مهمانان جشن در تخت‏جمشيد، جگرغاز و خاويار مزه‏مزه مى‏كردند، هزاران ايرانى در ايالات سيستان و بلوچستان، و حتى روستاهاى فارس گرسنه بودند. اما جشن اينچنينى با پيشنهاد اسرائيلى‏ها برنامه‏ريزى و اجرا گرديد. تدى كولك مديركل نخست‏وزيرى و رئيس اتحاديه توريستى دولت اسرائيل، به رياست هيئتى اسرائيلى به عنوان برنامه‏ريز، برگزيده شده بود.
وى به همراه دو نفر ديگر بنا به دعوت اسداللّه‏ علم ـ نخست‏وزير ـ روز 4 مرداد 1341 به تهران عزيمت كردند و پس از ده روز توقف در ايران و چند بار ملاقات و مذاكره با علم، روز 14 مرداد به اسرائيل بازگشتند. در اين سفر كولك با گردانندگان جشن‏هاى 2500 ساله نيز همكارى زيادى داشت. وى توصيه كرد كه ضمن تأسيس هتل‏ها، جاده‏هاى جديد و وسايل نقليه مدرن در تخت جمشيد ايران، با واقعه مهمى مطرح شود تا نظر خارجيان را به اين تسهيلات جديد جهانگردى جلب كند.
اسرائيلى‏ها مبناى تبليغات خود را براى نفوذ بيشتر در ايران بر زنده نگهداشتن نام كوروش متمركز كرده و دستگاه پهلوى نيز علاقمند به طرح اين موضوع بود تا همرديف پادشاهان باستانى از جمله كوروش قرار گيرد. كنگره بين‏المللى يهود، كميته‏اى براى اداره فعاليت جهانى يهود برنامه‏ريزى نمود و اقدامات مختلفى انجام داد. اسرائيل در اين جشن‏ها فعال بود و نت آهنگ كوروش، مخصوص جشن 2500 ساله توسط عزرا كيا ـ آهنگساز اسرائيلى ـ ساخته شد تا هنگام جشن نواخته شود و مجله لبنانى العياد نيز مدعى شده كه كميته امنيتى جشن توسط اسرائيلى‏ها اداره مى‏شد.
مهر بى‏پيرايه شهبانو فرح به اسرائيل :
علاقه رژيم پهلوى به اسرائيل و بالعكس مثل آنچه قبل از اين ذكر شد ريشه در بى‏ريشه بودن دو رژيم داشت لذا با حمايت يكديگر قصد مقابله با بحرانها و چالش‏هاى مقابل داشتند. نويسندگان اسرائيلى نيز در نوشته‏هاى خود از علاقه فرح به اسرائيل سخنان گوناگونى بيان كرده‏اند. از جمله مئير عزرى در اين زمينه مى‏نويسد:
«مهر بى‏پيرايه شهبانو به اسرائيل و مردم يهود هرگز پنهان نبود. ديدار گرم او از غرفه اسرائيل در نمايشگاه آسيايى تهران ـ را مى‏توان نمونه‏اى از اين مهر و وابستگى آشكار خواند. ديدارهاى پياپى وى از بيمارستان يهوديان تهران در جنوب شهر و رسيدگى‏هايش از خانواده‏هاى يهودى را بايد نشانه ديگرى از اين بى‏پيرايگى بدانيم.»
فرح در جواب سؤال خبرنگارى راجع به احساسش هنگام جنگ‏هاى اعراب و اسرائيل عنوان نموده بود :
«گريه كردم حاضر بودم به عنوان ابراز تشكر حتى براى اسرائيل نيز رانندگى آمبولانس بنمايم. آرى، هميشه به ياد خواهم داشت كه فرزندان اين كشور براى من چه كرده‏اند.»
رژيم پهلوى براى خدمت به رژيم صهيونيستى از كشورهاى مرتجع عربى حمايت مى‏كرد و به آنان كمك‏هاى مالى و تسليحاتى مى‏نمود و از اقدام خائنانه سادات در سازش با اسرائيل حمايت كرد. فرح در اين زمينه مى‏گويد :
«همان‏طور كه اطلاع داريد، كشور من چه دولت و چه ملت همگى از سادات پشتيبانى كرده و اقدام شجاعانه او را ستودند. شاهنشاه هميشه از سياست واقع‏بينانه و سازنده سادات تمجيد كرده و وى را مردى بزرگ و دوستدار صلح مى‏داند.»

منبع:زنان دربار به روایت اسناد ساواک(5)، فرح پهلوی، مرکز یررسی اسناد تاریخی، ج دوم، بهار 1388، بخش مقدمه

این مطلب تاکنون 2398 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir